loading...
سایت گروهی عاشقانه
آخرین ارسال های انجمن
admin بازدید : 32 دوشنبه 09 تیر 1393 نظرات (0)

 

قسمت اول رمان گیسو نوشته مژگان مقیمی

 

1roman gisoo قسمت اول رمان گیسو نوشته مژگان مقیمی

اطلاعات کلی ازرمان:
انتشارات شادان
11 فصل
403 صفحه
نوشته پشت جلد:
شاید دانستن حق تو بود…
شاید ناگفته ها را زودتر از امروز باید میدانستی.
ولی باور کن در زندگی هر کس
ناگفته هایی هست که گاهی
از مرور آن خاطرات
حتی در زیر لب و چون زمزمه ای هراس داریم
پس میدانم که مرا می فهمی.

قسمت اول

صدای زنگ پیاپی ساعت رومیزی باعث شدازجابپرد!اولین چیزی که بخاطراورداین بودکه قراراست پسرعمویش رضابدنبال اووسیمین بیاید.دستش رااززیرلحاف بیرون اوردکه صدای زنگ راقطع کندکه  همزمان صدای خواب الودشیدا راشنید:

-محض رضای خدایکی اونزنگ روخفه کنه!

گیسوازجایش برخاست وتختش رامرتب کردوپس ازشستن دست وصورتش مشغئل درست کردن چایی شد.دلش نمیخواست سیمین راازخواب بیدارکند.پیش خودش حساب کردبااینکه پسرعموگفته بودکه ساعت7صبح اماده باشند ولی چیزی رادرتهران نمیتوان پیش بینی کرد!

انهاوسایلشان راشب پیش اماده کرده ونزدیک درورودی اتاق گذاشته بودند.پس نیازی به عجله نبود.اندکی بعد سیمین هم بیدارشدوتختش رامرتب کردوبه گیسوکه مشغول بلعیدن صبحانه بودپیوست!گیسوپرسید:

-بیدارشدی تازه میخواستم بیام بیدارت کنم!

-وقتی توداری یه کاری انجام میدی انگاریه قشون به خوابگاه حمله کردن…مرده7000ساله هم ازجا میپره…!

گیسوصحبت اوراقطع  کردوگفت:

-عوض این حرفازودباش.

تقریبااماده شده بودن که تلفن سوئیت بصدادرامد.شیداکه تختش کنارتلفن بودباخواب الودگی گوشی رابرداشت

-بله…حاضرن…الان میان…گوشی راگذاشت وباصدای بلندتری گفت:

-گیسو…سیمین عجله کنید.پایین منتظرتونن.خدابگم چیکارتون کنه…یه روزصبح میخواستم بیشتربخوابما!

وبه شوخی ادامه داد:

-اخه بگومجبوری کنارتلفن بخوابی؟

گیسوگفت:

-ماحاضریم.شماهانمیخواین باماخداحافظی کنین؟!

شیدانیم خیزشدوروی تخت نشست.فرانک که تازه دیروزامتحاناتش تمام شده بود ازخستگی نمیتوانست لای چشمانش راباز کند.

بااین حال ازجابجاشدنش معلوم بودکه بیداره!بقیه بچه های سوئیت که امتحاناتشان راپشت سرگذاشته بودند زودتر به تعطیلات رفته بودند.فرانک هم برای بعدازظهربلیت داشت.

تنهاشیدابرای اتمام پروژه هاش ملزم به ماندن بود.گیسوتقریباسیمین رامجبورکرده بود به شمال بیایدتاتعطیلات بین2ترم راباهم بگذرانند.سیمین اهل کرج بود ودرطول ترم به اندازه کافی باخانواده اش دیدارمیکرد!گیسوهم باهمراهی سیمین دورنمای تعطیلات بهتری راترسیم مینمود.

گیسوباشیداروبوسی کرد وگفت:

-بالاخره نمیخوای بابیای اگه تصمیت عوض شد…برای اماده شدنت منتظر میمونیم.

شیداتشکرکردوگفت:

-خیلی دلم میخواد همراهتون بیام ولی حیف که این پروژه لعنتی تموم نمیشه.هرجاشوراس وریس میکنم یه وردیگش ناقص میشه!

وبامهربانی گیسورادراغوش گرفت وادامه داد:

-خوش بگذره

گیسوبه طرف فرانک رفت وبوسه ای ارام برچهره خواب الودش زد.سیمین هم وارداتاق شدوشیدا که حالابرای مشایعت انها برخاسته بودخداحافظی کرد.سپس ان2باعجله کیفهایشان رابرداشتندوازاتاق خارج شدند

************************************************

پس ازتعارفات معمول دخترهاسوارماشین شدندوبه راه افتادندوگیسوپرسید:

-عموجان چطوره؟خبرجدیدی ندارین؟

-دیشب تماس گرفتم…حالشون بهتره…خداروشکرخطررفع شده…

-رزاخانم نتونستن بیان؟

-نه این روزاسرش خیلی شلوغ شده بهش مرخصی ندادن…منم یه روزرووقت دارم.شب بایددوباره برگردم.

رزاهمسررضابودودربانک کارمیکرد.2سالی میشدکه باهم ازدواج کرده بودند.عموجان هم تنهاعموی گیسووبزرگ فامیل بودکه به دلیل بیماری ناگهانی والبته پیش پاافتاده حدود1هفته قبل جراحی شده بودورضاکه برای بار2بودکه به ملاقات پدرش میرفت لطف نموده انان را به همراهش میبرد.

رضااخرین فرزندعموجان وسخت موردعلاقه ی وی بود.تنها اوبودکه درکشورمانده وهمچنان به احوالات پدرش رسیدگی میکرد.

سال6پزشکی رادردانشگاه تهران میگذراندووعموجان هم که مکنت فراوان داشت ماهانه خرج تحصیل اووحتی بیشترازانراهم تقبل نموده بود.درضمن خانه ای بعنوان کادوی ازدواج درشمال تهران برای اووهمسرش تدارک دیده بود.

عموجان به همه ی فرزندانش خیلی خوب میرسیدوبرعکس بسیاری ازمتمولین منتی برانها نمیگذاشت.باطیب خاطرهمواره مبالغ قابل توجهی برای انان دربانکهای خارج ازکشورحواله مینمودوتاانجاکه مقدوربوددورادورمراقبشان بود کهولخرجی وعیاشی نکنندوپولشان رادرجاهای مفیدسرمایه گذاری کنند.بچه های عموجان نیزسربه راه بودندوبه واقع اررزش اینهمه لطف راداشتند. به قول پدرش سربراهی وبزرگ منشی توخون فامیل بود.گاهی پدرگیسومیگفت:به عموت ومن نگاه کن اگه کمی میلغزیدیم الان ته دره نابودی بودیم.بامال وثروتی که ما داشتیم هزارجور….

اینجابودکه مادرباچشم غره ای مانع ازادامه صحبت پدرمیشد.بااین تفاصیل عموجان که به قول معروف1پایش خارج ازکشورو1پایش ایران لابددچاریک مشکل ناگهانی شده بودوگرنه کسی نبود که خودرابدست تیغ پزشکان وطنی بسپارد.اوازوکلای اویکی ازوکلای حقوقی کشوربودکه یکدفعه دست ازکاروتدریس کشیدوبه خانه ی اباء اجدادیش درشمال کشورعزیمت کرد.

دلیل این انتخاب این بودکه هم بتواندازاملاک وسیعش بهترمواظبت کندوهم ازاب وهوای تمیزان بهره جوید.خانه ای هم که دران زندگی میکردبیشباهت به قصرنبود.باستونهای بلندقدیمی گچبری واینه کاری های بینظیر که دائمابه ان رسیدگی میشدودرحوالی شهروروی تپه ای رویایی وسرسبزقرارداشت.

پدرگیسوپزشک بودودرهمان نزدیکی هابرایشان خانه ای ویلایی مناسب ساخته بود که محوطه ی جلویش راباغ زیبایی تشکیل میدادکه بهنظرخودش بهشت روی زمین بود.

این خانه باان که نوسازبودولی بهنظرگیسوازلحاظ زیبایی به هیچ وجه باخانه ی عموجان قابل قیاس نبود.گیسودررویاهایش سیر میکردوسیمین محوتماشای مناظری بود که باحرکت ماشین به تندی  ازکنارش میگذشت که صدای تلفن همراه رضاانان رابه خوداورد.

-بله؟…مادرشمایین؟…نیم ساعتی مونده بله.بله!پدرچطورن؟…نه خیالتون راحت باشه اروم میرونم…ناهارهرچی دوست دارین درست کنین!…نه تنهانیستم…گیسوخانوم ودوستش به من افتخارهمراهی دادن.

رویش رابرگرداندونگاهی به ان دوانداخت وگفت:

-مادر میفرماین ناهاررادرخدمتتون باشیم.

تقریباهردوباهم گفتند:

-متشکریم

گیسوادامه داد:

-فرصت زیاده بعدا خدمت میرسیم

رضاهم بازمشغول صحبت بامادرش شد

-افتخارنمیدن…چشم مادر هرجور میل شماست…پس فعلاخداحافظ.

وشاسی قطع مکالمه رافشارداد.

گیسووسیمین نگاهی به یکدیگرانداختندوباشعفی خاص دستان یکدیگررافشردند!هردودورنمای تعطیلاتی خوب وپرشادی رادرکنارهم ترسیم مینمودند.صدای چرخش کلیدی درقفل درسالن پیچیدوزنی باریک اندام باچادرواردشدودررابست.

بلافاصله چادرراازسر برداشت وداخل اتاقی رفت.

گیسووسیمین میخندیدند وازپله ها پایین می امدندکه زن ازاتاق کنارپله هابیرون امد.بادیدن اوگیسوبقیه ی پله هاراطی کرد وخودرادراغوش زن انداخت.این زن تنهاکسی بودکه اواحساس میکردواقعا دوستش دارد.سیمین همانطرروی پله ایستاده بودومحو تماشای این صحنه بود.

زن کت وشلوارمشکی پوشیده بودکه البته هیچ شبیه لباس راحت برای منزل نبودولی بینهایت براندام بلندوباریکش برازنده وباموهای مشکی وبراق وصافش که تاکمرش میرسیدوازادانه درحرکت بودترکیب زیبا ودل انگیزی به وجود اورده بود.

گیسوخودراازاغوش زن بیرون کشیدوبه سیمین گفت:

-مادرم…فرنگیس

سیمین باتعجب وناباوری گفت:

-مادرت…؟!مخ کارمیگیری؟

سیمین به زورمیتوانست باورکنداین زن زیباکه به نوعروسی میماند مادرگیسوباشد.لابداین زن اکسیرجوانی یافته بود.گیسوخندیدوگفت:

-به جون خودم مادرمه…مدیردبیرستان…بهت که گفته بودم.زن خندیدوازانجایی که جریان امدن انها رااطلاع داشت گفت:

-سیمین جان خیلی خوش امدین

سیمین که هنوز ناباورانه زن رامینگریست مبهوت گفت:

-متشکرم!

ازپله هاپایین امدوبااوروبوسی کرد.پس ازتعارفات معمول مادرگیسوبلافاصله مشغول فراهم کردن ناهارشد.بزودی سفره ای رنگین برروی میز12نفره کنارسالن چیده شد.

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • لینک دوستان
  • ....رفیق من سنگ صبور غم هاست....
  • سایت تفریحی مَگ پا
  • فوتو تکست
  • .♥.every thing.♥.
  • وبلاگ عاشقانه حامد
  • کتاب عشق شیرین
  • ورود بی جنبه ها ممنوع
  • عاشق مجروح
  • نويد چت
  • مها و علیشمس
  • وبلاگ اسیر زمونه
  • مهندسی عمران نجف آباد
  • پاتوق كاربران نويدچت
  • وب سایت تفریحی 9 فان
  • دلنوشته ها، يادها و خاطره های ماندگار
  • LΘƲΣ ΘΓ GΔΜΣ
  • چت
  • شادمهر کلاسیک
  • سکوت مرگ
  • برای دلم ...
  • اسرا 44
  • بروزترین سایت ایران.اهنگ مداحب اس ام اس.
  • سایت تفریحی لایک اسـ امـ اسـ
  • تـــو پـتـر یــنـهــا
  • シشهر خندهシ
  • ŁΞł Ł㋡
  • عاشقونه
  • کلبه دل فقط متن
  • رز ویدیو | دانلود کلیپ موبایل
  • تبادل لینک هوشمند و حرفه ای
  • کلیک کن تا فیلتر نشده / 18
  • سایت خبری و تفریحی یک نایس
  • §.•´¨'°÷•..× سرنوشت ×,.•´¨'°÷•..§
  • بلاگ دیزاین
  • سایت آموزشی هاش هاش
  • از شیر مرغ تا جون آدمیزاد
  • برای دلم..
  • ..♥wellcome to my web♥...
  • مجله اینترنتی پونه
  • مجله اینترنتی اقاقیا
  • آهنگباز
  • ...دلنوشته
  • از شير مرغ تا جون آدميزاد
  • انرژی مثبت، روانشناسی
  • کافه عشق
  • عکسهای زیبا
  • عکس جدید
  • یک فنجان قهوه به طعم تلخ زندگی
  • تصویربرداری حرارتی
  • فروشگاه اینترنتی سبد شاپ
  • سایت تفریحی و سرگرمی پیشکسوت
  • بـــــــــــمـــــــــــب خـــــــنـــــ
  • جملات زیبا و عاشقانه
  • عاشقانه امیروالهه
  • سایت عاشقانه وحید
  • تـــــــــــــــــــوپوقـــــــ♥ــــــــ
  • جملات عاشقانه
  • سکوت مرگ
  • انجمن و سایت بزرگ 168لاوو
  • دل تو موزیک
  • اس ام اس جدید و عاشقانه 94
  • ابزار رایگان برای وبلاگ
  • دانلود رایگان چهل سی
  • خرید آسان | فروشگاه اینترنتی
  • تدبردرقرآن کریم
  • دنیای من
  • دنیای اموزش و دانلود
  • سیستم بایت
  • weblog music
  • بزرگترین سایت موزیک
  • جدیدترین های اندروید|فوراندروید 93
  • نرم افزار های پولی کافه بازار
  • آموزش هک . کرک . بک ترک . بالا بردن امنی
  • دوستان مهربان
  • کلوب هواداران نیلوفر بهبودی
  • بزرگترین سایت موزیک ایران
  • اس ام اس 098
  • مطالب و عکس های داغ
  • علمی و سرگرمی
  • سایت تفریحی فان شاد
  • فروشگاه هاردی | خرید اینترنتی ارزان قیمت
  • شکارچی قلب ها
  • z موزیک
  • هرچی بخوای!!!
  • بک لینک
  • خط خطی های یه دختر دبیرستانی
  • گالری عکس شادی
  • parimehrabun
  • ارکیده دیزاینر مرجع کد و ابزار سایت
  • اسکریپت*بازی کامپیوتر*نرم افزار*اس ام اس
  • تبادل لینک رایگان
  • مجله ی اینترنتی خانواده
  • عشق من لی مینهو
  • تنهایی رضا
  • این جا همه چی درهمه
  • تنها عشق واقعی خدا
  • از دل نوشتهایم ساده نگذر
  • ღஜღیک زنم! منتظر مادر شدنم...ღஜღ
  • غمکده0011
  • جملات عاشقانه
  • بهترین وب طنز
  • یه روزایی زیر بارون با یه یاد
  • فیس جوک جدید خنده دار
  • یک تماس بی پاسخ...
  • ·•●بزن بارون●•·
  • بمب خنده
  • ** یه پسر خوشتیپ **
  • Tanha.l
  • saylent love
  • آشناي غريب
  • آشپزی مدرن
  • خآموشی
  • ♥❧عشق یعنی خدا❧♥
  • دلتنگی اعرابی
  • عجایب و شگفتی ها
  • آموزش ساخت کاردستی
  • كلوپ موزيك
  • روبینا ربنکلا
  • عکس
  • از هر دری سخنی
  • شازده کوچولو
  • یادی از روزهایی که گذشت؛ تلخ یا شیرین
  • می نگریم و می رویم
  • tak setareh
  • جهانی ک نور عشق سونامی انجا را روشن کرده
  • مراقب
  • سقوط آزاد
  • دیوونگی های ما دوتا
  • عاشقان دل خسته را فراموش نکن دنیا
  • بمب عشق
  • به سلامتی تهایی...
  • Ghalb yakhi
  • پی امستان
  • دلنوشته های یه دلشکسته
  • ♥ ♫ ♥ مهـــــــــربونی ♥ ♫ ♥
  • دانلود آهنگ جدید
  • هنرکده اول
  • هیس اره باتوام ازت بدم میاد
  • دفتر عاشقانه ما
  • جالب انگیز
  • مــدل لبـاس
  • عشق شیشه ای
  • کل کل عاشقی
  • ساحل سکوت
  • هنرکده اول
  • دل نوشته
  • جملات و عکس های عاشقانه
  • جملات و عکس های عاشقانه و دلتنگی
  • اس ام اس
  • Amin
  • بـوسـه عشـق
  • پر فروشترین کتاب ها
  • تباهـــــــــی و پوچـــــــــــــــی
  • دانلود سریال جدید
  • آخرین مطالب ارسال شده
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 2433
  • کل نظرات : 2292
  • افراد آنلاین : 94
  • تعداد اعضا : 421
  • آی پی امروز : 258
  • آی پی دیروز : 23
  • بازدید امروز : 1,625
  • باردید دیروز : 832
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2,550
  • بازدید ماه : 5,284
  • بازدید سال : 21,573
  • بازدید کلی : 685,882