باران میبارد
همانند دل بارانی من
وبازهم غمی برغمهایم اضافه میشود
ببار بارانم
ببار
تا شاید غمهایم را بشویی
تاشاید اشتباهاتم را باخود ببری
شاید اینبارکه باران بارید
قلبم ازشادی بگوید نه غم
شاید
چه رویای زیبای بارانی دارد باران
.
.
.
ببینمتـــــــ. . .
گونه هایت خیس اســـتـــــ . . .
باز با این رفیق نابابـــــتـــــــــ . . نامش چه بود؟ هان! باران. . .
باز با "باران " قدم زدی ؟
هزار بار گفتم باران رفیق خوبی نیست برای تنهایی ها . . .
همدم خوبی نیست برای درد ها . . .
فقط دلتنگی هایت را خیس و خیس و خیس تر میکنــــــد . . .
من بانوی باران
من آخرین خط آرزوهای مردی ام که
پنجره را می فهمد
سایه ام روی دیوار شبیه خودم نیست
شبیه دلی ست که
به ترانه ای می میرد
به بوسه ای زنده می شود