پیامک پاییزه
.
.
.
فراموشی می آید مانند همین پاییز با ابرهای سهمگینش …
دیروز برگ خشکی دیدم که نمی دانست از کدام شاخه جدا شده
.
.
.
بوی پاییز می دهد تابستان این روزها
گویا که شهریور عاشق شده است
.
.
.
به یاد رسم دلتنگی به یاد لحظه هایم باش
در این پاییز تنهایی تو تنها آشنایم باش
.
.
.
پاییز پنجره ای ست
که از اتاق من به هوای تو باز می شود …
.
.
.
تابستان رخت سفر بر تن کرده
و پاییز با تمام عاشقانه هایش در راه آمدن …
اما کسی هنوز اینجا درگیر کشف فصل آمدن توست
.
.
.
شهریور هم در حال رفتن است
قلب من اما هنوز تیر نبودنش را می کشد …
.
.
.
همره باد سرد پاییزی
سرنوشت من و تو گشته جدا
رهسپاری عشق من اکنون
می سپارم تو را به دست خدا
.
.
.
بوی پاییز از وجود من کوچ نکرده است
پنجره را که باز می کنم برگ های سبز درخت های بهار به من اخم می کنند
.
.
.
چه کرده ای که
زمستان ، بهار و تابستان همیشه بوی تو را می دهد ای پاییز ؟
.
.
.
پاییز را دوست دارم چون معافم می کند از پنهان کردن دردی که در صدایم می پیچد
اشکی که در نگاهم می چرخد …
آخر هم خیال می کنند که سرما خورده ام
.
.
.
همزاد پاییزم وقتی که برگ افتاد
وقتی طبیعت را شلاق میزد باد
من گریه می کردم اما بدون اشک
این رسم با من بود گویا که مادرزاد
که شبنم احساس از باورم غلتید
عاشق نبودم من ، او عشق یادم داد
باشد برای عشق یک بیستون اما
فرقی نخواهد کرد در باور فرهاد
پاییز می بارد از این در و دیوار
دراین سکوت سرد ، یخ میزند فریاد
.
.
.
پاییز آمدست که خود را ببارمت
پاییز لفظ دیگر من دوست دارمت
بر باد می دهم همه ی بود خویش را
یعنی تو را به دست خودت می سپارمت
باران بشو ، ببار به کاغذ ، سخن بگو
وقتی که در میان خودم می فشارمت
پایان تو رسیده گل کاغذی من
حتی اگر خاک شوم تا بکارمت
اصرار می کنی که مرا زودتر بگو
گاهی چنان سریع که جا می گذارمت
پاییز من ، عزیز غم انگیز برگریز
یک روز می رسم و تو را می بهارمت
سید مهدی موسوی