پیامک سوزناک
.
.
.
میدانی از کجای زنگی بیشتر خسته ام ؟
آنجایی که وسط خنده هام بغض می کنم
.
.
.
بیچاره مترسک
سرتاسر سال از مزرعه محافظت می کرد
ولی با آغاز فصل سرما تنش هیزم کشاورز شد
آری ، پاداش وفاداری جز این نیست
.
.
.
تنها بی هوایی آدمی را خفه نمی کند
گاهی هوایی شدن آرام آرام بدون روسیاهی خاموشت می کند
.
.
.
تموم کوچه ها تاریکن اینجا
تموم آرزوها دست بادن
من از این آدمک ها ناامیدم
که چشمای منو به گریه دادن
.
.
.
سال نو میشه و زخمه من کهنه تر
پس ای زخم ، کهنه تر شدنت مبارک
.
.
.
شعر گاهی می گریاندم
اما کلمه ای نیست در جهان که بازم بدارد از گریستن
.
.
.
گذشته ها گذشته …
اما تلخ گذشته اونم برای من !
.
.
.
من همیشه از اول قصه های مادربزرگ می ترسیدم
و آخر هم به واقعیت می پیوست …
یکی بود … یکی نبود !
.
.
.
سرگرمی ام شده گرفتنِ فال حافظ
و من خسته از جواب های تکراری :
غم تمام می شود
غصه نخور
مشکلات حل می شود
و …
دلم می گیرد ، چرا حافظ نمی داند
بی او هیچ چیز تمامی ندارد جز این زندگی ؟
.
.
.
ترسم از آن است که آنقدر پیر شوم
که دندانی برای روی جگر گذاشتن نداشته باشم !
.
.
.
مطمئن باش هیچوقت فراموشت نکرده ام
فقط دیگر ساکت شده ام ، همین …
.
.
.
غم انگیزترین جدایی اونی بود که
نه کسی گفت چـــرا ؟ و نه کسی فهمید چـــــرا ؟
.
.
.
خیالت خیال رفتن ندارد …
خودت چه ؟ قصد آمدن نداری ؟