بچه که بودم
فکر می کردم مادرها مثل ساعت شنی هستند
تمام که بشوند
برشان می گردانی
از نو شروع می شوند
بعدها فهمیدم
مادرها
مثل مداد رنگی هستند
دنیایت را رنگ می کنند
خودشان ولی آب می روند
نقاشی هایت را که کشیدی
یک روز
تمام می شوند
کاش زودتر
کسی راستش را به من گفته بود
مادرها
مثل قند می مانند
چای زندگی ات را که شیرین بکنند
خودشان تمام می شوند..
آخرین ارسال های انجمن
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
![]() |
111 | 1298 | yas |
![]() |
30 | 2306 | nafaskzk |
![]() |
7 | 361 | nafaskzk |
![]() |
151 | 1175 | admin |
![]() |
23 | 636 | admin |
![]() |
23 | 385 | mental |
![]() |
30 | 479 | mental |
![]() |
4 | 304 | mental |
![]() |
3 | 234 | admin |
![]() |
7 | 475 | admin |