مسافری خسته ام
پرازدردورنج روزگار
پرازعاشقانه های مدفون شده
پرازبغض فروخورده
من آبستن هزاررنجم
وتو فرشته منی که آمدی
تا روحی دوباره به تن این خسته بدمی
مرهمی شوی برزخمهای گذشته ام
چگونه بگویم تو نه سایه ای نه باد
توخود خود عشقی
خود خود زندگی
توهمه کس منی
بــــــ*اران
.
.
.
دنیایت را باعشق خواهم ساخت
زیبا
زیبا
زیبا
کافیست به چشمانم خیره شوی
بـــــــ*اران