✘☜خودمو دوست دارم ❥ ☞
⇦چرا ؟!؟⇨
♚↲چون با همه می خندم ↱♚
♜⇚همه رو دلداری میدم⇛♜
♞↞نگران همه میشم↠♞
♝↺ب همه اهمیت میدم↻♝
♛⇇بغض خیلی هارو ب خنده تبدیل می کنم⇛♛
✘ولی✘
✘☜هیچ کس☞✘
✘☜هیچ وقت☞✘
^نفهمید^
`تو دلم`
∅چی میگذره∅
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
![]() |
111 | 1340 | yas |
![]() |
30 | 2359 | nafaskzk |
![]() |
7 | 362 | nafaskzk |
![]() |
151 | 1197 | admin |
![]() |
23 | 637 | admin |
![]() |
23 | 386 | mental |
![]() |
30 | 480 | mental |
![]() |
4 | 305 | mental |
![]() |
3 | 235 | admin |
![]() |
7 | 476 | admin |
✘☜خودمو دوست دارم ❥ ☞
⇦چرا ؟!؟⇨
♚↲چون با همه می خندم ↱♚
♜⇚همه رو دلداری میدم⇛♜
♞↞نگران همه میشم↠♞
♝↺ب همه اهمیت میدم↻♝
♛⇇بغض خیلی هارو ب خنده تبدیل می کنم⇛♛
✘ولی✘
✘☜هیچ کس☞✘
✘☜هیچ وقت☞✘
^نفهمید^
`تو دلم`
∅چی میگذره∅
ای بابا...هی نگید هوا دونفرس....
هواسه نفرس منم
با خودتون ببردیددددد😉😉😉😣😣😄😱😱😄😄
تنهایی با ارزشه
چون خالی از آدمای بی ارزشه ...
امسالم تموم شد ...
باتموم خوب و بدش....
باتموم شادیا وغمش....
با خنده ها وگریه ها وبغض و بی حوصلگی و خستگی و بازیاو عاشق شدنمون و درس خوندنمان و اذیت کردن معلمامون وباتموم نی نی کوچولوهایی که به دنیااومدن و باتموم ادمایی که ازمیونمون رفتن....
باتموم بهونه جوییمان و دلتنگیامون و عصبانی شدنمون...
باتموم اهنگایی که گوش دادیمو الان خاطره شدن....
باهمه ترقه هایی که توچارشنبه سوری زدیم...
باتموم دررفتن از زیرکار تو خونه تکونی....
باتموم دعواها وقهرهاو اشتی ها ...
امسالم گذشت ...سال 93هم تموم شد....
دیگه هیچوقتم برنمیگرده....
اگه یه جایی ی وقتی دل کسیو شکستی دلشو بدست بیار اگه دلت شکسته حلال کن بذار وقتی میشینی پای سفره و ی سال جدیدو شروع میکنی حالت خوبه خوب باشه...
درسته نسل ما نسل دنیای مجازیه ولی دلامون واقعیه...
ازته دلم آرزو میکنم همه ی رفیقای مجازیم تو دنیای واقعیشون همیشه شاده شاد باشن.....
عیدتون گل بارون...!!!
" ...Yasi.Divoone "
....he
هعی....
چقد سخته وقتی ازت میپرسه.."ناراحت شدی.."؟
اشک ازچشات بریزه وبگی اشکالی نداره...
دختر بچه ای از برادرش پرسید:معنی عشق چیست ؟؟برادرش جواب داد :عشق یعنی تو هر روز شكلات من رو ،از كوله پشتی مدرسهام بر میداری ،و من هر روز بازهم شكلاتم رو همونجا میگذارم...
باز رسیدیم به ایستگاه
بارون همه جا رو خیس کرده بود
شب بود...
راه زیادی رو پیاده گذرونده بودیم...
خسته بودیم گفتیم بقیه راه رو با اتوبوس بریم...
بخار از دهنت بیرون میومد... خستگی رو توی چشمات میدیدم
یادته... عشقم بودی...
مث این فیلما کاپشن خودمو دادم بهت که به حساب سرما نخوری... رسیدم خونه با اینکه کاپشنمو دادم بهت ولی سرما نخوردم!
گذشت و گذشت و گذشـــــــــــــــــت...
حالا اومدم توی همون ایستگاه اینبار تنها بودم!!!
هوا سرد بود... ولی کاپشنم تنم بود...!!!
رسیدم خونه... جلوی آینه وایستادم یه چیزی نظرمو جلب کرده بود
یه سری موهای سفید لابلای موهای مشکیم بود...
یه چایی داغ بعدشم خواب...
صبح فردا رسید... حس بدی بود
سرما خورده بودم تنهای تنها...
امروز فرصتی دست داد تا دوباره طلوع خورشید را به نظاره بنشینم....
دور از هیاهو....و در سکوت....
چقدر زیباست این لطف پروردگار به انسان...
اینکه نوری آرام آرام،با صبر و آرامش خود را به تو
می نماید....
بقیه مطالب در ادامه مطلب
تعداد صفحات : 43