یارو با وانتش میزنه به یه بنز صفر،
با کلی گریه وزاری و التماس رضایت میگیره .
تو چهار راه بعدی دوباره میزنه به همون بنز!
سرشو از ماشین میاره بیرون میگه : بَـرو بَـرو ... مِنــَم!
:)))
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
بازی چالش دست خط | 111 | 1340 | yas |
یه کلمه بگو که برعکسش هم بخونی همون بشه ؟ | 30 | 2437 | nafaskzk |
سوال ؟ بیاین جواب بدین | 7 | 369 | nafaskzk |
بازی جرئت حقیقت | 151 | 1279 | admin |
دوس دارین بعد ازدواج چجوری بخوابین ؟ | 23 | 654 | admin |
اجبار معلم به تشویق توسط خودم خخخخخ | 23 | 398 | mental |
چالش کارنامه | 30 | 480 | mental |
آهنگ علی عبدالمالکی رواااااااااااانی | 4 | 309 | mental |
جرئت حقیقت | 3 | 235 | admin |
همگی بیاید... | 7 | 483 | admin |
یارو با وانتش میزنه به یه بنز صفر،
با کلی گریه وزاری و التماس رضایت میگیره .
تو چهار راه بعدی دوباره میزنه به همون بنز!
سرشو از ماشین میاره بیرون میگه : بَـرو بَـرو ... مِنــَم!
:)))
اصن کاری به پرواز کردنش ندارم ؛ فقط خداییش قیافش شبیه امیر تتلو نیس؟
طرف برادرشو نصیحت میکرده میگه وقتی ازدواج کردی اقتدار داشته باش ، مثل من !
دیشب به زنم گفتم باید ساعت یازده آب گرم باشه ، اونم آبو گرم کرد !
داداشش گفت ساعت یازده آب گرم میخواستی چیکار ؟
گفت : آخه پوستم حساسه نمیتونم با آب سرد ظرف بشورم :|
شرط میبندم همین سوسک اگه صورتی بود
دخترا میگرفتن لای دفتر خشک میکردن
روزی پنج دفعه بوسش میکردن میگفتن عجیجم :|
ایرانیه ﻭ ﮊﺍﭘﻨﯿﻪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺩﻭﺳﺖ ﺑﻮﺩﻥ .
ﮊﺍﭘﻨﯿﻪ ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﻪ ﺭﻭ ﻣﯿﺒﺮﻩ ﮐﻨﺴﺮﺕ ﺧﻮﺩﺷﻮﻥ .
ﺧﻮﺍﻧﻨﺪﻫﻪ ﻣﯿﮕﻪ : ﺟﯿﻨﮓ ﺟﻮﻧﮓ
ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﻪ : ﭼﯽ ﮔﻔﺖ؟؟
ﮊﺍﭘﻨﯿﻪ : ﮔﻔﺖ ﻫﻮﺍ ﺧﻮﺑﻪ ... ﻋﺸﻖ ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ .. ﺩﯾﺪﻥ ﯾﺎﺭ
ﺁﺭﺯﻭﺳﺖ ... ﺩﻟﻢ ﺍﻭﻧﻮ ﻣﯿﺨﻮﺍﺩ
ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﻪ : ﺗﻮ ﻫﻤﯿﻦ ﺩﻭ ﮐﻠﻤﻪ ﺍﯾﻨﻬﻤﻪ ﺣﺮﻑ ﺯﺩ؟؟
....
ﭼﻨﺪ ﻭﻗﺖ ﻣﯿﮕﺬﺭﻩ ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﻪ ﮊﺍﭘﻨﯿﻪ ﺭﻭ ﻣﯿﺒﺮﻩ
ﮐﻨﺴﺮﺕ شجریان
ﺷﺠﺮﯾﺎﻥ ﻣﯿﮕﻪ : ﻫﺎﻫﺎﻫﺎﻫﺎﻫﺎﻫﺎﯾﯿﯽﯾﯽ ﻫﺎﯼ ﻫﺎﯼ ﻫﺎﯼ ﻫﺎﯼ ﻫﺎﯼ ﻫﺎﯼ
ﮊﺍﭘﻨﯿﻪ : ﭼﯽ ﮔﻔﺖ؟؟؟؟
ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﻪ : ﻫﻨﻮﺯ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﮕﻔﺘﻪ :|
دخترک طبق معمول هر روز جلوی در ویترین کفش فروشی ایستاد
و کفش های قرمز رنگ را با حسرت نگاه کرد... بعد به بسته های
چسب زخمی که در دستش داشت خیره شد و یاد حرف پدرش
افتاد:اگه تا پایان ماه،هر روز تمام این چسب زخم ها رو که داری
بفروشی،آخر ماه کفش های قرمز رو برات می خرم...
دخترک به کفش ها نگاه کرد و با خودش گفت:یعنی من باید دعا کنم
که هرروز دست،پا یا صورت یه نفر زخم بشه تا...و بعد شانه هایش
را بالا انداخت و به راه افتاد و گفت:نه، خدا نکنه اصلا کفش نمی خوام
هی غریبه...
رو کسی دست گذاشته ای که همه ی دنیای من است...
بی وجدان آنقدر راحت به او نگو عزیزم!!!
تعداد صفحات : 13