برایم مداد بیاور مداد سیاه
میخواهم روی چهرهام خط بکشم
تا به جرم زیبایی در قفس نیفتم
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
![]() |
111 | 1340 | yas |
![]() |
30 | 2443 | nafaskzk |
![]() |
7 | 370 | nafaskzk |
![]() |
151 | 1279 | admin |
![]() |
23 | 664 | admin |
![]() |
23 | 411 | mental |
![]() |
30 | 480 | mental |
![]() |
4 | 310 | mental |
![]() |
3 | 235 | admin |
![]() |
7 | 484 | admin |
برایم مداد بیاور مداد سیاه
میخواهم روی چهرهام خط بکشم
تا به جرم زیبایی در قفس نیفتم
قیچی یادت نرود،
میخواهم هر روز اندیشه هایم را سانسور کنم!
نخ و سوزن هم بده، برای زبانم
میخواهم ... بدوزمش به سق
... اینگونه فریادم بی صداتر است!
یک تیغ بده، موهایم را از ته بتراشم،
سرم هوایی بخورد
و بیواسطه روسری کمی بیاندیشم!
یک بیلچه، تا تمام غرایز زنانه را از ریشه درآورم
شخم بزنم وجودم را ... بدون اینها
راحتتر به بهشت میروم گویا!
یک ضربدر هم روی قلبم تا به هوس هم نیفتم!
یک مداد پاک کن بده برای محو لبها
نمیخواهم کسی به هوای سرخیشان، سیاهم کند!
برایم مداد بیاور مداد سیاه
میخواهم روی چهرهام خط بکشم
تا به جرم زیبایی در قفس نیفتم
دنیا رو ببین از پشت اشکهای من
ببین چه غمگینانه به دنیا نگاه می کنه
ببین چه معصومانه به راهی که تو رفتی نگاه می کنه
ببین چه مظلومانه التماس می کنه که برگردی
ببین نشستم چشم انتظارت
با دلی پر از خون و دل خوردن
افسانه ها خاطره ها هنوز در تشبیه تو مانده اند
نمی دانند از کجا سر آغاز کنند و به پایان برسند
هنوزم باورم نمی شود که پایانی هم بود ...
تعداد صفحات : 129