شب است...کلنجار می روم...با خودم...با دلتنگی هایم...با قلب له شده ام...با غرور شکسته ام...سراغش را بگیرم...نگیرم...بگیرم...نگیرم...نزدیک صبح است...دل را به دریا زدم...
مشترک مورد نظـــــــر در حال مکالمه می باشد...
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
![]() |
111 | 1288 | yas |
![]() |
30 | 2195 | nafaskzk |
![]() |
7 | 361 | nafaskzk |
![]() |
151 | 1174 | admin |
![]() |
23 | 636 | admin |
![]() |
23 | 385 | mental |
![]() |
30 | 479 | mental |
![]() |
4 | 304 | mental |
![]() |
3 | 234 | admin |
![]() |
7 | 475 | admin |
شب است...کلنجار می روم...با خودم...با دلتنگی هایم...با قلب له شده ام...با غرور شکسته ام...سراغش را بگیرم...نگیرم...بگیرم...نگیرم...نزدیک صبح است...دل را به دریا زدم...
مشترک مورد نظـــــــر در حال مکالمه می باشد...
من چيز زيادي از دست ندادم با رفتنت ... !
كمي دلم شكست ... شبها گريه كردم !
يادگارت سردرد هرشبم شد !
يه كم از آرام زندگي كردن فاصله گرفتم !
چيز زيادي نشد ... باور كن !
تو بيشتر از من باختي ...
تو
عاشق ترين قلب دنيا رو باختي ...
سکوت که میکنم
میگویی خداحافظ
لطفا دیگر سکوت هایم را تفسیر نکن
اگر میتوانستی معنی آنها را بفهمی
که کارمان به خداحافظی نمیکشید ...
آهای مردم دنیا
آهای مردم دنیا
آهای مردم دنیا
گله دارم گله دارم
من از عالم و آدم گله دارم
آهای مردم دنیا
آهای مردم دنیا
گله دارم گله دارم
من از دست خدا هم گله دارم گله دارم
شما که حرمت عشق رو شکستین
کمر به کشتن عاطفه بستین
شما که روی دل قیمت گذاشتین
که حرمت عشق رو نگه نداشتین
آهای مردم دنیا
آهای مردم دنیا
گله دارم گله دارم
من از دست خدا هم گله دارم گله دارم
فریاد من شکایت یه روح بی قراره
روحی که خسته از همه زخمی روزگاره
گلایه من از شما حکایت خودم نیست
برای من که از شما سوختن و گم شدن نیست
اگه عشقی نباشه آدمی نیست
اگه آدم نباشه زندگی نیست
نپرس از من چه آمد بر سر عشق
جواب من به جز شرمندگی نیست
آهای مردم دنیا
آهای مردم دنیا
گله دارم گله دارم
من از عالم و آدم گله دارم
آهای مردم دنیا
آهای مردم دنیا
گله دارم گله دارم
من از دست خدا هم گله دارم گله دارم
!هعی....خیلی آهنگش قدیمیه ولی ب دل میشینه....البته این نظره منه
چه تکلیف سنگینی است :
بلا تکلیفی
وقتی که نمیدانم ...
دارمت یا ندارمت !
با تمام غــــرور دخترانه ام مینویسم :
گاهی دلـــــم برای صدای پسرانه ات ،
"عزیزم" گفتـــــن هایت
تنگــــــ میشود ...!!!
دوتا عاشق با هم ازدواج کردن وضع پسره زیاد خوب نبود برا همین همیشه کار میکرد تا زنش راحت زندگی کنه گاهی وقتا حتی شبا هم کار میکرد. همه کار میکرد.کارگری ،فروشندگی ،حمالی .سخت کار میکرد اما حلال.هیچ وقت دست خالی نمیومد خونه.وقتی میومد دختره با جون و دل ازش استقبال میکرد.ماساژش میداد براش غذا میذاشت پاهاشو پاشوره میکرد .همیشه به عشق شوهرش خونه تمیز بود و برق میزد و با چیزایی که داشتن بهترین غذای ممکن رو درست میکرد.هیچ وقت دستشونو جلو کسی دراز نمیکردن.ساده زندگی میکردن اما خوشبخت بودن.تا اینکه.............
میدرخشی ...
میتابی ...
اما ! دوری
ماه بودن همین است.
تعداد صفحات : 43